Saturday, March 24, 2007
خليل بهراميان وکالت بهروز جاويد تهرانی را پذيرفت
انجمن زندانیان سیاسی: خليل بهراميان وکالت بهروز جاويد تهرانی و دو زندانی سياسی ديگر به نام های مهرداد لهراسبی و امیر ساران را پذيرفت.

بهراميان که وکالت شماری از زندانيان سياسی از جمله احمد باطبی، منوچهر محمدی، حشمت الله طبرزدي و زنده ياد اکبر محمدی را بر عهده داشته است، گفته قصد دارد به طور جدی پرونده ی بهروز جاويد تهرانی، زندانی پرونده ی کوی دانشگاه تهران را مورد بررسی و پيگيری قرار دهد.

جاويد تهرانی با ارسال نامه ای از زندان رجايی شهر کرج گفته بود که قاضی حداد (زارع دهنوی) معاون امنيت دادستانی تهران وی را همچنان در ارتباط با پرونده ی کوی دانشگاه تهران زندانی کرده است.

مهرداد لهراسبی و امیر ساران نیز در زندان رجایی شهر کرج محبوس هستند
دوستان عزیزی که مایل به حمایت از کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی می باشند می توانند نام کامل خود ودر صورت وجود وبلاگشان را در قسمت نظرات تارنما ثبت کنند ویا با آدرس ایمیل ما در زیر تماس بگیرند.عزیزانی نیز که مطالبی در خصوص وضعیت بهروز جاوید تهرانی نگارش کرده اند نیز می توانند مطلب را به آدرس ایمیل ما بفرستند.
Thursday, March 22, 2007
آغاز فعالیت های کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی

به نام سعادت مردم ایران
بعد از هماهنگی های انجام شده بین نهاد های مستقل حقوق بشری کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی عضو شورای مرکزی جبهه ی متحد دانشجویی و از فعالین سیاسی فعالیت خود را آغاز می کند.
بهروز زندانی مظلومی هست که در زندان مخوف رجایی شهر دوران حبس خود راسپری می کند.

کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی

آز آنجا که وی به شدت در خطرحذف فیزیکی قرار دارد و چندی قبل هم در جریان حمله ای برنامه ریزی شده توسط اشرار درون زندان رجایی شهربه شدت آسیب دیده است کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی ضمن درخواست از کلیه فعالین حقوق بشر در سراسر دنیا برای دفاع از این زندانی سیاسی از تمامی سازمان های حقوق بشری درخواست میکند برای آزادی بهروز جاوید تهرانی با مقامات جمهوری اسلامی وارد مذاکره شوند.
ما ضمن ابراز نگرانی نسبت به وضعیت تهرانی از مسئولین قوه قضاییه به خصوص شخص آیت الله شاهرودی تقاضا داریم با آزادی بهروز جاوید تهرانی وی را ازاین وضعیت ناگوار نجات دهند.
کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی توسط جمعی از دانشجویان مدافع حقوق بشر راه اندازی شده است و به هیچ گروه یا سازمانی وابسته نمی باشد
کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی به زودی سخنگوی خود را معرفی خواهد کرد.
دوستان عزیزی که مایل به حمایت از کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی می باشند می توانند نام کامل خود ودر صورت وجود وبلاگشان را در قسمت نظرات تارنما ثبت کنند ویا با آدرس ایمیل ما در زیر تماس بگیرند.عزیزانی نیز که مطالبی در خصوص وضعیت بهروز جاوید تهرانی نگارش کرده اند نیز می توانند مطلب را به آدرس ایمیل ما بفرستند.
ایران -تهران
کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی
http://sos-tehrani.blogspot.com/
sostehrani@yahoo.com
لوگوی های طراحی شده را می توانیداز اینجا ببنید 1-2
Wednesday, March 21, 2007
پیام مهندس طبرزدی در مورد بهروز جاوید تهرانی
حشمت الله طبرزدی روزنامه نگار و مبارز سیاسی زندانی که در مرخصی به سر می برد با ارسال پیامی خواستار حمایت همه جانبه ایرانیان از بهروز جاوید تهرانی یکی از زندانیان پرونده ی کوی دانشگاه تهران شد.طبرزدی نوشته است:
با درود فراوان به همه هموطنان آزادی خواه و شرافتمند، و با شادباش این عید باستانی و خجسته، من از همه شما عزیزان دعوت می کنم برای آزادی زندانی مظلوم و مبازر و بازمانده از نسل کوی دانشگاه، یعنی بهروز جاوید طهرانی دست به یک کارزار سیاسی دست جمعی بزنید.
با سپاس از همه شما
مهندس حشمت الله طبرزدی
رنجنامه بهروز جاوید تهرانی
بنام سعادت ملت ایران
و با درورد به جانباختگان راه آزادی

بیش از دو سال است که اینجانب بهروز جاوید طهرانی در زندان رجائی شهر کرج بسر میبرم ،در ابتدا که به خانۀ من ریختند ومرا به همراه دوست عزیز و یار وفا دارم کیوان رفیعی در همان منزل خودم مورد ضرب وشتم شدید قرار دادند میدانستم این پرونده را نیز مانند بسیاری از پرونده های دیگرم تبرئه خواهم شد. زیرا من فقط یک فعال حقوق بشری بودم و هیچ جرمی نیز مرتکب نشده بودم
،ولی وزارت اطلاعات با ناشی گری تمام به منی که فقط فعالیتهای حقوق بشری انجام می دادم ،اتهام رابطه با سازمان مجاهدین خلق را وارد کرد،تنها مدرک آنها این بود که من یک نامۀ بسیار فرسوده از یک اعدامی در دهۀ 1360 را از لای جرز دیوار سلولم در بازداشتگاه 209 اوین در آورده بودم و آن را در اینترنت و مطبوعات آزاد اروپا و آمریکا به چاپ رساندم.
به هر صورتی که بود این پرونده را نیز با داشتن وکالای خوب و عدم اعتراف خود تبرئه شدم و پروندۀ قبلی من که تجمعی در کنار دفتر سازمان ملل در تهران بود را پیش کشیدند. تجمعی که ترتیب دهندگان آن مدتهاست که آزاد میباشند و از دستگیر شدگان آن ابتدا همسر آقای امیر حشمت ساران و همسر امید عباسقلی نژاد که هر دو همسرانشان نیز در زندان بودند .خانم شیوا نظر آهاری و چند خانوم دیگر که اسامی آنها بخاطرم نمی آید و بسیای از آقایان از قبیل علی و محمد طبرزدی (دو فرزند ارشد مهندس حشمت طبرزدی )ٍِِ،بینا داراب زند ،دکتر فرزاد حمیدی ،حسن قیصری ،خودم و بسیاری آقایان دیگر .خوشبختانه از میان این صدها مورد بازداشت شدگان همگی آزاد گردیده و تنها اینجانب هنوز هم در حال تحمل کیفرآنهم در مخوف ترین زندان کشور می باشم.جالب اینکه در آن تجمع مدنی و کاملا قانونی و آزاد (طبق اصل صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی کشورم ایران) بنده اصلا به مقابل درب سازمان ملل در خیابان دروس پاسداران هم نرسیدم و کیلومترها جلوتر ازآن توسط جلادان و دژخیمان وزارت اطلاعات دستگیر شدم.به همین خاطر مسئولین قوه قضائیه راهی جز تبرئۀ اینجانب در این پرونده نیز ،البته پس از گذشت 6 ماه بازداشت نداشتند. ولی بدلیل نامستقل بودن دادگاهای ایران و با توجه به فشارهای خرد کنندۀ وزارت اطلاعات بر قوه قضائیه،اینبار قا ضی حداد که آنقدر با هم صمیمی شده بودیم که بنده او را در خلوت خود عمو حدی! صدا میزنم،به من گفت : ٌتو در گوی دانشگاه سال 1378 به اتهام شرکت در تجمع غیر قانونی و توهین به مقام معظم رهبری به 8 سال زندان محکوم شدی و ما به تو از خدا بی خبر رحم کردیم ،حیف مقام معظم رهبری که شما عکسش را پاره کردید.شما لیاقت او را نداریدٌ. ما کاری کردیم که مقام معظم رهبری نصف حبس تو را عفو بدهد و بخاطر آن تظاهرات تو فقط 4 سال حبس کشیدی .
(البته هر بار می گفت مقام معظم رهبری خبر دارتر می ایستاد ودر انتهای آن جمله ای مانند «قدس صره شریف» را هم تکرار می کرد.)
او ادامه داد : حالا حضرت خامنه ای پشیمان شده ،و من تو را محکوم می کنم تا 4 سال را که قبلا عفو خوردی دوباره تحمل کیفر کنی .در ضمن برای تو 70 یا 80 یا شاید 100 ضربه شلاق می نویسم تا گناهانت بخشوده شود و در ضمن در زندان فکر نامه نگاری و بیانیه و از این چیزها به سرت نزند .
با تعجب پرسیدم شلاق برای چه ؟ آزادی و حقوق بشر و دمکراسی در مغز من جای دارند چرا میخواهید پشتم را سیاه کنید ؟ این اصلا عدالت نیست.
دوستان همۀ اینها را برایتان نوشتم تا بدانید که من هنوز هم جزو زندانیان کوی دانشگاه محسوب میشوم و هر کس باور ندارد میتواند از وکیل سابقم آقای بهروز بیگ وردی و یا وکیل فعلیم آقای عبدالفتاح سلطانی سئوال کند.
پایدار وطن همیشه،
بهروز جاوید طهرانی
06 اسفند 1385

برای من نامه بنویسید:
کرج/ زندان رجائی شهر (گوهردشت)/ اندرزگاه 2 / سالن 5 فرعی
اين آب ويروس دارد/ بهروز جاوید تهرانی
بنام يزدان پاک
ديشب نامه ای از يك دوست دريافت کردم که از من خواست احتياط بيشتري در کارهای مربوط به وبلاگ خود انجام دهم و از نوشتن اسم خود در زير يادداشتهايم پرهيز کنم ، تا دوباره کارم به زندان نکشد . البته اين دوست و همرزم عزيز چيزي نمي خواست جز خير و صلاح بنده ، می گفت که در بيرون از زندان ميتوان بسيار مفيدتر بود تا در سلول انفرادی و بازداشتگاه ، حرف ايشان را چشم بسته قبول داشتم و هيچ بهانه ای هم نداشتم که در جواب ايشان بگويم . جز اينكه مردم خسته شدند از اينكه ديگران پشت پرده يا آنسوی مرز بنشنيند و از مبارزه و مقاومت مدنی حرف بزنند .
بله مبارزه بدون خطر کردن کار بسيار آسانی است. ولي وقت آن رسيده کسانی طلايه دار اين نبرد شده ، سينه سپر کرده و در صف اوّل مقاومت در کنار مردم بايستند . البته نمي گم اين چنين کسانی را ما نداريم يا نداشتيم . بلکه از روزی که استبداد در اين سرزمين ريشه گرفت مردانی از جنس فولاد بودند که جلوی آنها ايستادند و اين نبرد رو در رو ، تا روز پيروزي ادامه داشته و دارد . من ميگويم اين نافرمانی بايد مثل يك ويروس همه گير شود . ما نياز به اپيدمي نافرمانی مدنی داريم و من بسيار خوشحالم که به اين ويروس آلوده شده ام . اگر بخواهم وظيفه ی خود را تنها روشنگری بدانم ، که بسياري سايتها و کانالهای ماهواره ای اين کار را خيلي بهتر و حرفه ای تر از من بی سواد انجام مي دهند . پس بگذار ما همان ناقل ويروس باشيم تا مردم حس کنند که مبارزه و نافرمانی مدنی فقط برای آنسوی مرزها نيست .
از نامه ی دوست عزيزم مي گفتم . که اين نامه مرا به فکر فرو برد و باعث شد تا سری به صندوقچه خاطراتم بزنم . ياد دورانی افتادم که تازه از انفراديهاي بازداشتگاه توحيد (همان كميته ي مشترک ضد خرابکاری که در زمان حکومت قبلی به ساواک تعلق داشت) به بند جوانان اوين (295) وارد شده بودم. در کنار حدود هشتصد محکوم عادی (قتل ، شرارت ، مواد مخدر ، سرقت و .....) و حدود پنجاه نفر جوان کم سن و سال که در درگيري هاي کوی دانشگاه سال 1378 دستگير شده بودند . چند نفری هم آنموقع از درگيريهاي اسلامشهر هنوز در بند جوانان بودند که بعد از مدتی به زندان ورامين منتقل شدند . البته اين تعداد کسانی بودند که سنشان زير 25 سال بود . مانند خودم که در آن موقع 19 سال بيشتر نداشتم . ما همگی به بند جوانان آورده شده بوديم . در آن بند زندانيان عادّی، جوانانی را که جرمشان سياسي بود اذيت و آزار مي كردند و اموال آنها را به زور تصاحب ميكردند که خودشان به عمل خود (زوارگيری) می گفتند . ما هم که همه يك مشت جوانی بوديم که تجربه ی برخورد با اينگونه انسانها را تا آنزمان هيچ نداشتيم .
در بين زندانيان عادی بند جوانان اوين آنروزها مثلی بود که مي گفتند شما سابقه ی اولتان است و بدانيد آب زندان ويروس دارد . به محض اينکه آزاد شويد دوباره بر مي گرديد .(اين مثل کنايه به اين داشت که جوانانی که برای اولين بار به زندان می آينده تازه راه خلاف کردن را می آموزند و بجای اصلاح تشويق به خلاف می شوند ) اين را گفتم تا دوستان همه بدانند که اگر من را دوباره به جرم سياسي - يا همان اقدام عليه امنيت کشور (‌ چون به قول حضرات ما زندانی سياسی نداريم ) دستگير کردند نه تقصير من است و نه تقصير حکومت استبدادی ايران . بلکه مشکل همان آب آلوده ی زندان است و بس.
پاينده ايران

با سپاس بهروز جاويد تهرانی