Wednesday, March 21, 2007
اين آب ويروس دارد/ بهروز جاوید تهرانی
بنام يزدان پاک
ديشب نامه ای از يك دوست دريافت کردم که از من خواست احتياط بيشتري در کارهای مربوط به وبلاگ خود انجام دهم و از نوشتن اسم خود در زير يادداشتهايم پرهيز کنم ، تا دوباره کارم به زندان نکشد . البته اين دوست و همرزم عزيز چيزي نمي خواست جز خير و صلاح بنده ، می گفت که در بيرون از زندان ميتوان بسيار مفيدتر بود تا در سلول انفرادی و بازداشتگاه ، حرف ايشان را چشم بسته قبول داشتم و هيچ بهانه ای هم نداشتم که در جواب ايشان بگويم . جز اينكه مردم خسته شدند از اينكه ديگران پشت پرده يا آنسوی مرز بنشنيند و از مبارزه و مقاومت مدنی حرف بزنند .
بله مبارزه بدون خطر کردن کار بسيار آسانی است. ولي وقت آن رسيده کسانی طلايه دار اين نبرد شده ، سينه سپر کرده و در صف اوّل مقاومت در کنار مردم بايستند . البته نمي گم اين چنين کسانی را ما نداريم يا نداشتيم . بلکه از روزی که استبداد در اين سرزمين ريشه گرفت مردانی از جنس فولاد بودند که جلوی آنها ايستادند و اين نبرد رو در رو ، تا روز پيروزي ادامه داشته و دارد . من ميگويم اين نافرمانی بايد مثل يك ويروس همه گير شود . ما نياز به اپيدمي نافرمانی مدنی داريم و من بسيار خوشحالم که به اين ويروس آلوده شده ام . اگر بخواهم وظيفه ی خود را تنها روشنگری بدانم ، که بسياري سايتها و کانالهای ماهواره ای اين کار را خيلي بهتر و حرفه ای تر از من بی سواد انجام مي دهند . پس بگذار ما همان ناقل ويروس باشيم تا مردم حس کنند که مبارزه و نافرمانی مدنی فقط برای آنسوی مرزها نيست .
از نامه ی دوست عزيزم مي گفتم . که اين نامه مرا به فکر فرو برد و باعث شد تا سری به صندوقچه خاطراتم بزنم . ياد دورانی افتادم که تازه از انفراديهاي بازداشتگاه توحيد (همان كميته ي مشترک ضد خرابکاری که در زمان حکومت قبلی به ساواک تعلق داشت) به بند جوانان اوين (295) وارد شده بودم. در کنار حدود هشتصد محکوم عادی (قتل ، شرارت ، مواد مخدر ، سرقت و .....) و حدود پنجاه نفر جوان کم سن و سال که در درگيري هاي کوی دانشگاه سال 1378 دستگير شده بودند . چند نفری هم آنموقع از درگيريهاي اسلامشهر هنوز در بند جوانان بودند که بعد از مدتی به زندان ورامين منتقل شدند . البته اين تعداد کسانی بودند که سنشان زير 25 سال بود . مانند خودم که در آن موقع 19 سال بيشتر نداشتم . ما همگی به بند جوانان آورده شده بوديم . در آن بند زندانيان عادّی، جوانانی را که جرمشان سياسي بود اذيت و آزار مي كردند و اموال آنها را به زور تصاحب ميكردند که خودشان به عمل خود (زوارگيری) می گفتند . ما هم که همه يك مشت جوانی بوديم که تجربه ی برخورد با اينگونه انسانها را تا آنزمان هيچ نداشتيم .
در بين زندانيان عادی بند جوانان اوين آنروزها مثلی بود که مي گفتند شما سابقه ی اولتان است و بدانيد آب زندان ويروس دارد . به محض اينکه آزاد شويد دوباره بر مي گرديد .(اين مثل کنايه به اين داشت که جوانانی که برای اولين بار به زندان می آينده تازه راه خلاف کردن را می آموزند و بجای اصلاح تشويق به خلاف می شوند ) اين را گفتم تا دوستان همه بدانند که اگر من را دوباره به جرم سياسي - يا همان اقدام عليه امنيت کشور (‌ چون به قول حضرات ما زندانی سياسی نداريم ) دستگير کردند نه تقصير من است و نه تقصير حکومت استبدادی ايران . بلکه مشکل همان آب آلوده ی زندان است و بس.
پاينده ايران

با سپاس بهروز جاويد تهرانی